آرمین منتظری نوار غزه، باریكه‌ای كه یك سرش به صحرای سینا می‌رسد، همواره یكی از ریشه‌های اختلافات میان رژیم صهیونیستی و فلسطینی ‌بوده است. پس از شكست نیروهای امپراتوری عثمانی از بریتانیا در جنگ جهانی اول، دولت وقت بریتانیا در ۲۵ آوریل ۱۹۲۰ میلادی كنترل نوار غزه را به همراه دیگر سرزمین‌های فلسطین برعهده گرفت و با تشكیل یك سیستم حكومتی تحت عنوان قیمومیت بریتانیا بر فلسطین به كنترل نوار غزه و دیگر سرزمین‌های فلسطینی پرداخت. پس از سال ۱۹۴۸ و تاسیس رژیم صهیونیستی در بخشی از سرزمین‌های تحت قیمومیت بریتانیا و تصرف نوار غزه توسط ارتش مصر، پیمان صلح موقت میان اسراییل و مصر، اردن، سوریه و لبنان به امضا رسید كه بنابر مفاد آن نوار غزه تحت كنترل مصر قرار گرفت. این عهدنامه تا آغاز جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷ و شكست اعراب دوام داشت تا اینكه در این جنگ نوار غزه تحت اشغال نظامی نیروهای اسراییل درآمد. اما در سال ٢٠٠٥ و زمانی كه اسراییل به‌شدت درگیر شهرك‌سازی بود، فشارهای بین‌المللی موجب شد نیروهای نظامی خود را از نوار غزه خارج كند. بنابراین كنترل این منطقه دراختیار نیروهای حماس قرار گرفت و یك سال بعد حماس در جریان یك انتخابات سراسری در نوار غزه پیروز شد و كنترل این منطقه را در‌اختیار گرفت. بنابراین كاملا بدیهی است كه برای سال‌ها، نوار غزه یكی از موارد اختلافی میان اعراب و اسراییل بوده است. حتی اتحاد جماهیر شوروی نیز در برهه‌ای از زمان از آرمان فلسطین دفاع می‌كرد، اما بعد از فروپاشی، مسكو دیگر علاقه‌ای به دفاع از فلسطین نشان نداد. امروز، نوار غزه بیشترین تراكم جمعیتی در نسبت با مساحت را در دنیا دارد و مردمش نیز در فقر بسیار شدیدی روزگار می‌گذرانند. در حال حاضر دو جریان سیاسی حماس و جنبش جهاد اسلامی بر غزه تسلط دارند و هر دو همكاری نزدیكی نیز با هم دارند. اگر از نقطه نظر ایستادگی در مقابل اسراییل به مساله بنگریم باید اذعان كرد كه امروز غزه آخرین دژی در فلسطین است كه در آن به شكلی سازمان یافته در مقابل اشغالگری اسراییل، مقاومت سازمان‌یافته صورت می‌گیرد. نیروهای مقاومت در غزه از توانایی نظامی متعارف برای رویارویی با نیروی زمینی رژیم صهیونیستی برخوردار نیستند اما زرادخانه‌های غنی موشك‌های كوتاه‌برد آنها موجب شده بتوانند از نواحی مرزی خود به راحتی خاك اسراییل را هدف قرار دهند. نیروهای مقاومت در غزه حتی موشك‌های با برد بلندی نیز دراختیار دارند كه می‌تواند تل‌آویو و بین‌المقدس را نیز هدف قرار دهد. اگرچه در حال حاضر حماس و جهاد اسلامی در سطح منطقه از حمایت چندان زیادی برخوردار نیستند اما ایران در طول سال‌های گذشته نشان داده كه همواره در كنار گروه‌های مقاومت فلسطینی ایستاده است. شاید به نحوی بتوان گفت كه ایران در حال حاضر تنها حامی حماس در منطقه محسوب می‌شود. از سوی دیگر حضور ایران در سوریه و همچنین ارتباطات نزدیكی كه با حزب‌الله لبنان در دره بقاع دارد، در كنار هم زنجیره‌ای از نیروهای مقاومت در مقابل اسراییل را شكل داده است. بنابراین اسراییل، غزه‌‌ای‌ها را تهدید اولیه خود به حساب می‌آورد. اما چرا؟ نخست اینكه حماس و جهاد اسلامی در غزه از توانایی موشكی زیادی برخوردارند و می‌توانند به راحتی قلب رژیم صهیونیستی یعنی حیفا، تل‌آویو و بیت‌المقدس را هدف قرار دهند و دوم اینكه اسراییل قصد دارد توانایی شبه‌نظامیان مستقر در غزه را برای حمله به اسراییل تضعیف كند. از این جهت است كه اسراییل گاه و بیگاه حملاتی را علیه غزه صورت می‌دهد. از سوی دیگر غزه كه آخرین خط مقاومت فلسطینی‌ها محسوب می‌شود در درجه نخست به دنبال حفظ حیات و موجودیت خود است. تنها در این صورت است كه می‌شود اسراییل را مجبور كرد حضور حماس را در نوار غزه به رسمیت بشناسد. یكی از راه‌های وادار كردن اسراییل این است كه نوار غزه به عنوان تهدیدی برای موجودیت اسراییل مطرح شود. بنابراین دقیقا از همین منظر است كه توانایی موشكی حماس اهمیت پیدا می‌كند، چراكه این توانایی موجب می‌شود غزه علاوه بر وجه نظامی، از منظر سیاسی نیز اهمیت پیدا كند. اما در این میان پارادوكس غم‌انگیزی كه برقرار است، تلاش غزه برای حیات از یك‌سو و نیاز فلسطینیان ساكن در این ‌باریكه برای رویارویی با اسراییل از سوی دیگر است. در واقع مردم این منطقه دو كار دشوار را باید همزمان انجام دهند. البته اسراییل طی سال‌های اخیر نشان داده كه هیچ علاقه‌ای ندارد غزه را به عنوان یك منطقه فلسطینی‌نشین به رسمیت بشناسد. چه اینكه در این صورت توانایی حماس و جهاد اسلامی برای رویارویی با تل‌آویو افزایش خواهد یافت. بنابراین سیاست اسراییل در نوار غزه برای سال‌ها، حفظ وضع موجود بود. البته اگر اسراییل بتواند دست به اشغال نوار غزه می‌زند و جمعیت آن را متفرق می‌كند. اما اشغال غزه، نیازمند یك حمله گسترده و همه‌جانبه است كه مشخص نیست پایانی داشته باشد. اگرچه باریكه غزه كوچك است اما از نقطه نظر نظامی و انجام عملیات توپخانه‌ای منطقه‌ای وسیع محسوب می‌شود. نكته دیگر اینكه غزه از تراكم جمعیتی بسیار بالایی برخوردار است و نمی‌توان منطقه جنگی و منطقه شهری را در آن مجزا كرد. علاوه بر این، نیروهای مقاومت در غزه از توانایی نظامی بالایی برای انهدام تانك‌های اسراییلی برخوردارند و نیروی زمینی و توپخانه‌ای اسراییل برای اشغال غزه كار دشواری پیش رو خواهد داشت. بنابراین هر چند اسراییل ممكن است تمایل داشته باشد نوار غزه را اشغال كند اما برای این كار باید بهای بسیار سنگینی بپردازد. در نتیجه، وضعیت موجود، یعنی حملات گاه و بیگاه موشكی حماس به اسراییل و حملات نیروی هوایی اسراییل به ساختمان‌ها، كارخانه‌ها، ساختمان‌های‌ اداری و مراكز نظامی حماس همچنان ادامه خواهد یافت. استراتژی دیگر اسراییل هم ورود سریع نیروی زمینی به غزه، حمله و سپس بازگشت سریع خواهد بود. و اما در درگیری‌های اخیر غزه، نكته‌ای دیده می‌شود كه نسبت به گذشته متفاوت است. به‌طور معمول در گذشته كشورهای عربی بیانیه‌های تندی علیه حملات اسراییل به غزه صادر كرده‌اند، اما این‌بار، تاكنون نسبتا ساكت بوده‌اند. حتی برعكس، سفیر عربستان در سازمان ملل متحد حمله موشكی حماس و جهاد اسلامی علیه شهروندان اسراییلی را محكوم كرد. در آن سوی ماجرا، یك مبلغ مشهور در امارات متحده عربی به نام وسیم یوسف با انتشار یك توییت حمایت كامل از اقدامات اسراییل را اعلام كرد. البته در بسیاری از كشورهای عربی هر دو بیانیه مورد اعتراض قرار گرفتند اما این واقعیت كه این اظهارنظرها در‌نهایت در كشورهای عربی اجازه انتشار یافتند نشان می‌دهد كه اعراب در سیاست‌های‌شان درخصوص غزه تا حدودی تجدید‌نظر كرده‌اند. در حال حاضر غزه به لحاظ نظامی در انزوا است و اعراب نیز حمایت خود را از مردم این منطقه دریغ ‌كرده‌اند. این تحولات به لحاظ روانی اثرگذار هستند و در درگیری نظامی، مسائل روانی از اهمیت خاصی برخوردارند. از سوی دیگر هم اسراییل تهدید می‌كند با هدف ایجاد تغییرات در غزه، قصد دارد مدیریت این منطقه را به كلی تغییر دهد. بنابراین به نظر می‌رسد برنامه‌ای برای اشغال این ‌باریكه در جریان است، چراكه تنها با اشغال غزه است كه می‌توان مدیریتش را تغییر داد. اما چنانچه اسراییل تصمیم به اشغال نوار غزه بگیرد، احتمالا كشورهای عربی مجبور خواهند شد در مواضع خود تجدید‌نظر كنند. سخن این است كه تاثیر روانی اشغال غزه توسط اسراییل بسیار بیشتر از تاثیر حملات گاه و بیگاه تل‌آویو به این منطقه است. اگر تاثیرات روانی نتواند رویكردهای نظامی را تغییر دهد، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند. مردم غزه محاصره شده‌اند و جای دیگر برای رفتن ندارند، مشغولیت اسراییل به شهرك‌سازی‌ها موجب شد فلسطینی‌ها كنترل غزه را به دست بگیرند، غزه هنوز از حمایت ایران برخوردار است، اسراییل به‌شدت درخصوص تلفات دادن در جنگ با حماس آسیب‌پذیر است و جنگ شهری نیز تلفات به دنبال خواهد داشت. از سوی دیگر حملات هوایی اسراییل به غزه نیز تلفات غیرنظامی زیادی در پی خواهد داشت. مجموعه این عوامل موجب شده اسراییل به‌شدت از جانب غزه در مخصمه قرار بگیرد و وقتی دشمنی به ویژگی‌های اسراییل در مخصمه قرار بگیرد، ممكن است دست به هر كاری بزند. حتی اگر آن كار حمله‌ای همه‌جانبه برای اشغال نوار غزه باشد.